کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد غفورزاده     نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : قصیده    

ای بـنـای حـرم عــدل و امـان را بـانـی            ای ز انــوارِ تـو، آفــاق هـمـه نــورانـی

ای تو در مکرمت و جود، نبی را مانند            ای تو در منـزلت و قـدر، عـلی را ثانی


آن جمال ملکـوتی که تو داری، به مَلَک            از تـمـاشـای رُخـت دست دهـد حـیرانی

تویی آن نوح، که خود روح نجاتی هر گاه            گـیـتی از سـیل حـوادث بـشـود تـوفـانـی

گردش چشم تو و گردش افلاک یکی‌ست            نـکـنـد چـرخ ز فـرمـان تـو نـافـرمـانـی

که گمان داشت که با آن همه تشريف و جلال            یـوسف فـاطمه یک عـمـر شود زندانی؟

آب شد شمع وجود تو و خون شد جگرت            آه از ظـلـمـت زنـدان و شـب ظـلـمـانـی

از هـجوم غـم و اندوه به تـنگ آمده بود            روح قــدســی تـو در کــالـبـد انــســانـی

جان فدایت که به يک عطف نظر زنده کنی            در دل و جـان جـهـان عـاطفـۀ عـرفـانی

از لب لعـل تو، انـوار هدایت جاری‌ست            ای سـحـاب کـرمت، در هـمـه‌جا بارانی

ای کـلامُ اللَّه نـاطق که تو را می‌خـوانـند            شــجــر طــیــبـه در مـعــرفـت قــرآنـی

حبس و تبعید به فتوای تو محبوب‌تر است            از قــبـول سـتــم و سـلـطـۀ بـی‌ایــمـانـی

بر در قـاضـی حـاجـات مـنـاجـات‌کـنـان            عرض حاجت بری ای سجدۀ تو طولانی

آفتابی و سفـر می‌کنی از شرق به غرب            عجـب از صبر تو در سـایۀ سرگـردانی

اهـرمن گرچه بسی بهـر فـنایت کـوشـید            حـاش لِلَّه کـه شـود جـلـوۀ یـزدان، فـانـی

شاهد مـکـتب تـوحـیـدی و در راه هدف            بِـاَبـی اَنـت و اُمّـی کـه شـدی قــربــانـی

روح و ریحان حریم تو دل از دستم برد            بـاز مـمـنـونـم از آن رایـحــۀ روحــانـی

تا مرا رخـصت پـابـوس تو پـیـدا نـشـود            مـنم و دست و گـریـبان غـمـی پـنهـانـی

«گر چه دوريم به یاد تو سخن می‌گوییم            بُـعـد مـنـزل نـبـود در سـفـر روحـانـی»

با تـولّای تو، تا گـلـبن طـبـعـم گـل کـرد            عـوض گـریـه کـند دیـده گـلاب‌افـشـانـی

چه بخواهم که تو خود حال مرا می‌بینی            چه بگـویم که تو خـود درد مرا می‌دانی

نظری کن که «شفق» محرم کوی تو شود            ای بـنـای حـرم عــدل و امـان را بـانـی

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای کـلـیـم‌الـلَّـه تــمـاشـا کـن کـلام الله را            بر فـراز دست خـورشیدِ ولایت، ماه را
نـور انـوار نـهـم، هـفــتـم چـراغ راه را            در زمـین و آسـمـان‌ها رهـبری آگـاه را


روح رحمان، جان قرآن، نخل طور است این پسر
گوهر رخشندۀ شش بحر ‌نور است این پسر

این پسر بدرالمنیر و این پسر شمس‌الضحاست            این پسر باب‌الکرم، باب‌الولا، باب‌العطاست
این پـسر باب‌الـمـرادِ انـبـیا و اولـیـاست            این پسر هم مصطفی هم مرتضی هم مجتباست

صاحب خلق و خصال و خوی احمد کیست؟ او
نفـس پـاک صادق آل محـمد کـیست؟ او

مـاه ذی‌حـجـه‌ست مـحـو آفـتاب روی او            جنس آدم قبضه‌ای از خاک پاک کوی او
چشم عـیسی از فراز آسمـان‌ها سوی او           
عـروة الـوثـقای ارباب کـرامت موی او

آیـۀ عـفـو الـهـی بر لـب خـنـدان اوسـت
کشور ایران زیـارتگـاه فـرزندان اوست

ای جمال چهارده معصوم در رخسار تو            وحیِ ساعد خیزد از لب‌های گوهربار تو
آفــریــنـش در پــنــاه ســایـۀ دیــوار تـو            روح پــاک انـبــیــا و اولــیــا زوّار تــو

آسـمان چـشم انتـظـار ذکر یارب یاربت
حضرت مـعـبود مشـتـاق مناجـات شبت

ای دُرِ شش بحر و بحر پنج دُر! روحی فداک            آسمان در صحن تو بنهاده پیشانی به خاک
با غبار کاظـمینت روحِ هر ناپاک، پاک            بی‌ولایت می‌شود رحمت، عذاب دردناک

میـثم آلـوده‌ای عـبد و ثـنـاگـوی شماست
هر که بوده هر که باشد سائل کوی شماست

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمد علی مجاهدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

امشب تمام مُـلک و مَلک در ترنم است            چون مـوسم دمیدن خـورشید هفـتم است

آن فـیـض لایـزال که مشـتـق ز نـور او            خورشید آسمان رضا، نـور هـشتم است


آن پـرتــو جـمـال خـدایـی کـه طــور او            آئیـنه‌زار حضرت معصومه در قم است

مـوسای طـور قـرب که در پـیـشگـاه او            صدها کـلـیم بی «اَرِنی» در تکـلم است

بـگـرفـت دست عـیـسی مـریـم ولای او            کز پای دارِ فـتـنه، به چـرخ چهارم است

هر صبحدم فـریضۀ حق بر امـین وحی            بر حـضرتـش ادای سـلام ٌعـلـیکـم است

دلـتـنـگـی‌اش مـبـاد که در غـنچـۀ لـبـش            لـطـف شکـوفـه‌بـاری بـاغ تـبـسـم اسـت

نــــور خـــدا در آیـــنــۀ آفـــتـــاب  تـــو            حـیـرت‌فـزای دیدۀ افـلاک و انجـم است

عــدل مـجـسـمـی تـو و هـر دادخـواه را            در بارگـاه لـطـف تـو شـوق تَـظَـلُّم است

یزدان نخواست تا غم روزی خورد کسی            با لطف تو که قاسم الارزاق مردم است

آن سر که نیست خاک درت در تنزُّل است            وان دل که نیست جای تو، جای تألُّم است

طاعات منـکـران تو در روز رستـخـیز            آتـش‌بـیـار مـعـرکـه مـانـنـد هـیـزم است

در روز حـشر جز تو شـفـیعی مبـادمان            جایی که آب هست چه جای تیـمم است؟

با نعـمت ولای تو «پروانه» را چه غـم            عمری‌ست در بهشت که غرق تنعم است

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

عـلـویـات گـرفـتـار یـزیـدنـد حـسـین!            با چه زجری دم این کاخ رسیدند حسین!

صندلی بود ولی یکـسره سـرپا بودند            ایـسـتادنـد و ز پـا درد بُـریـدند حسین


دخترانت همگی بر لبشان مشت زدند            آه اینها مگر از دور چه دیدند حسین؟!

یک نفر حرف زد و دختر تو شد لرزان            حـرف‌های بدی انگـار شنـیدند حسین

خیزران بر لب تو یا که به زینب می‌خورد؟            تکـیه‌گاه حـرم افـتاد و خـمیدند حسین

منبری رفت به منبر و علی را سَب کرد            نیمه جان پای همین دردِ شدیدند حسین

خطبه خواندند و ورق جانب مولا برگشت            آبروی همه را خوب خـریـدند حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن موضوع غش کردن اهل بیت در مجلس یزید و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

یک نفر حرف زد و چند نفر غش کردند            حـرف‌های بدی انگـار شنـیدند حسین

بیت زیر به دلیل مستند نبودن جسارت شلاق زدن به حضرت زینب در مجلس یزید تغییر داده شد

پیش چشمه همه شلاق به زینب می‌خورد            تکـیه‌گاه حـرم افـتاد و خـمیدند حسین

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( مصائب شهر شام )

شاعر : عزیز مهدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آورده است بوی تو را کاروان به شام            پیچیده عطر واعطشای تو در مشام...

هفتاد و یک ستاره که بر نیـزه رفته‌اند            صف بسـته‌اند پشت سر تو به احـتـرام


تو مرگ را به سُخره گرفتی و دیگران            دلخوش به دینِ بی‌خطرند و مقام و نام

طولی نمی‌کشد که جهان بشنود که نیست            حـجّـی قـبـول‌تـر ز هـمـین حجّ نـاتـمام

آن‌قـدر دور نیست که دسـتی به انـتـقام            تـیـغ تو را دوبـاره بـرون آرَد از نـیـام

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهر شام

شاعر : محسن داداشی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شام یک محشرکبراست کجایی عباس            دخـتر فاطـمه تنهـاست کجایی عباس

گاهی از طشت غضب کن که نگاهم نکنند            بی حیا روبروی ماست کجایی عباس


شامیان ازسر تفریح به ماسنگ زدند            گـوئـیا آخـر دنـیـاست کجـایی عـباس

پرت میکرد یکی سنگ بزرگ خود را            هـدفـش اکـبر لـیـلاست کجایی عباس

خواهرت را سر دروازه تماشا کردند            غـیرت شـام معـماست کجایی عـباس

آنکه افـتاده رقـیه است به پـای نـیـزه            روی نی یوسف زهراست کجایی عباس

همه گـویند به هم عـیـد مبـارک باشد            داغ ما خـنـدۀ اعـداست کجایی عباس

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

به نوامیس خـدا پیـر و جوان خندیدن            آستین معجـر زنهـاست کجایی عباس

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پرت میکرد یکی سنگ بزرگ خود را            هـدفـش اکـبر لـیـلاست کجایی عباس

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مادران پیش سر اصغر ما رقصیدند            دیـدۀ فـاطـمه دریـاست کجایی عباس

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بازارِ شام و بغضِ ناب ای وای زینب            یک عـدّه نامردِ خـراب ای وای زینب

سرهای روی نیزه چوب و سنگ می‌خورد            با هـلهـله محـض ثواب ای وای زینب


اشـک و هـراسِ بـچّـه‌های دست‌بـسـته            ذکـر لـبِ بی‌بـی ربـاب ای وای زیـنب

یـک عـدّه غـرق پـایکـوبی پـایِ نـیـزه            با عشوه و با آب و تاب ای وای زینب

کـف می‌زدند و بود پـرچـم‌های رنـگی            در دستِ چندین بی‌حجاب ای وای زینب

بینِ شلوغی رد شدن سخت است خیلی            سخت است! دارد اضطراب! ای وای زینب

بـا داغِ دل شـد ســاکـنِ ویــرانـۀ شــام            بی‌سـایـبـان، در آفـتـاب ای وای زینب

چشم یزیدِ هرزه(لع) و کاخی چراغان            شـد واردِ بـزم شـراب ای وای زیـنب!

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سرهای روی نیزه چوب و سنگ می‌خورد            با هـلهـله محـض ثواب ای وای زینب

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

پشتِ دروازه غرق ابهام است            ازدحامی عجیب در شام است

کـاروان را مُـعـطّـلـش کـردند            این چه جور احترام و اکرام است


به کـدامـین بـیان کـنـم تـشریح            فخرِ عالم به شام، گـمنام است

سَبِّ حـیدر ز بس شده مرسوم            هـمۀ شـهـر پُـر ز دشـنام است

جای گُل، بر سر و روی زینب            بارشِ سنگ و آتش از بام است

بهـرِ تـهـمت زدن به آل عـلـی            پیرِزن هم به عرضِ اندام است

اصلاً انـگـار این ولایتِ کـفـر            بی‌خـبر از ظهـور اسلام است

شامـیان را حیا و عـفت نیست            آل عصمت به شام بَد نام است!

بـر یـتـیـم و اسـیـر بَـد اَخـمـنـد
از صغـیر و کـبـیر بی‌رحـمـند

کـاروان شد به پـیـشِ منـظرها            هـمـه دیـدنـد پـاره مـعــجـرهـا

دور از چـشم حـضرت عباس            ریـخـتـنـد آبـروی خـواهــرهـا

مـیـهــمـانــان خــارجـی حـتـی            هـمـه دیـدنـد بـغـضِ کـوثـرهـا

سرِ شـب تا سـحـر حـرامی‌هـا            سـنـگ می‌ریـخـتـنـد بر سرها

این مـصیـبات را هـمان بهـتر            کـه نـدیــدنـد چــشــمِ مــادرهـا

حـرف بَـد مـی‌زدنـد نـامـردان            پـیـش چـشـم و سـر بــرادرهـا

گــریــۀ آســمــان درآمـده بـود            داشت می‌ریخت اشکِ اخترها

هر طرف غرق در فسادی بود
پایکوبی و رقص و شادی بود

وای بـر شــامـیــانِ لا کــردار            بـدتـر از کـوفــیـانِ بَـد رفـتـار

اهـل بـیـتِ حـسـیـن را بـردنـد            از مــحــلِ یــهــود تــا بــازار

رأس‌هـا با کـجـاوه‌هـا نـزدیک            تـا بـبــیــنــنـد مــردمِ بَــد کــار

از غــرورِ شـکــســتـۀ زیـنـب            تـا رسـیـدن به کاخِ اسـتـکـبـار

ناسـزا گـفـتـنِ حـرامـیِ پـسـت            گـریـۀ طـفـل و خـنـدۀ حـضّار

ریسـمان‌ها به دستِ اهل حـرم            کـعـبِ نـی‌هـا به پـنـجـۀ کُـفـار

هـمه اینـهـا به یک طـرف امـا            وای از چــشــم‌هـای پُــر آزار

اُسـرا را بـه شـهـر گـردانـدنـد
شـهـدا را چه سخت گـریانـدند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

آســتــیــن‌هــای پـــارۀ زنــهــا            شـد حـجـابـی بـرای دخـتـرهـا

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. ضمناً داستان ساختگی صدقه دادن به اهل بیت هم برای کوفه جعل شده نه شهر شام.

سرِ شـب تا سـحـر حـرامی‌هـا            سـنـگ می‌ریـخـتـنـد بر سرها

نـان و خـرما تعـارفـش کـردند            صــدقــه دادنِ حــقــارت بــار

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهر شام

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

بس احـترام دیـدیم آنهـم چه احـترامی            در حـال انتـقـامـند آن هم چه انتـقامی

بغـض گـلو گـرفـته فـریاد داد و بـیداد            یک قافله سکوت و غوغای بی‌کلامی


اطرافمان به شادی سرگرم رفت و آمد            دلشادمان نکردند حتی به یک سلامی

از کوچه‌ها و بازار در بین چشم انظار            ما را عـبور دادنـد این مـردم حـرامی

دلخسته از اسارت مجروح از جسارت            من اینچـنیـنم و تو زخمی سنگ بامی

من کـشـتـۀ نـگـاه یک مـشت لا ابـالی            تو کـشـتۀ مـرام یک مشت بی‌مـرامی

پا تا سرم کبودی؛ دور و برم یهـودی            در بـین ازدحـامم آن هم چه ازدحامی

با اینکه من صبورم خورده ترک غرورم            لعنت به مرد شامی لعنت به مرد شامی

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

رخسار یاس و سیلی دست خزان کجا            قـدّ کـمـان و قـامـت سـرو روان کـجـا
آل رسول و شام غـم و مـجـلـس یـزید            بـزم شـراب و رأس امـام زمـان کـجـا


ای کاش می‌شکـست قـلم تا نمی‌نوشت            قرآن کجا و طشت زر و خیزران کجا
خـیـزیـد ای ذُراری زهــرا نـدا دهـیـد            زینب کـجا و مـجـلس نامحـرمـان کجا
در مـجـلـس یـزیـد نـپـرسـیـد یک نفـر            هـفـتاد داغ و این همه زخـم زبان کجا
گـیـرم نبـود سـبط رسـول خـدا حـسین            چـوب جـفـا کجا و لـب مـیـهـمـان کجا
حـورا کـجـا و دوزخـیــان آه وای مـن            بازوی ده فرشته و یک ریـسـمان کجا
از زخـم‌هـای سـیّـد سـجّــاد بـشـنــویـد            زنجـیر خصم و پیکـر جان جهان کجا
ای اهـلـبـیت گر نگـشـائـید باب لطـف            مـا رو بَـریـم از در ایـن آسـتـان کـجـا
فیض از شماست ورنه بدان کثرت گناه            میـثم کجـا و این هـمه سـوز بـیان کجا

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : محمد داوری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

میان شام می‌آید سری پشت سری دیگر            به زنجیر آمده همراه سرها لشکری دیگر

گذشته کاروان تا از شلوغی‌های این کوچه            رسیده باز هم در ازدحام مَعبری دیگر


عقـیله خاک را تا می‌تکاند از تن طفلی            به روی خاک می‌افتد دوباره دختری دیگر

به یاد خاتم بابا سکینه با خودش می‌گفت:            ندارد ساربان ما مگر انگـشـتری دیگر

میان سنگ باران‌ها به جز آغوش عمه نیست            برای دخـتران داغ دیده سنگـری دیگر

ندارد زجر، جز زجر سه ساله در قل و زنجیر            میان کوچه‌ها تفریح از این بهتری دیگر

شبیه مرتضی، زینب به روی ناقۀ عریان            دوباره خطبه می‌خواند ولی بر منبری دیگر

سـر دشمن به زیر افـتاد با تـیغ کلام او            میان شام زینب کرده فتح خیبری دیگر

نوشته در دل تاریخ تا روز قـیامت هـم            نمی‌آید به قرآن مثل زینب خواهری دیگر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق و عربستان بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

به غیر از آستین ناموس حق در بین این مردم            ندارد خاک عالم بر سر من معجری دیگر

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

رسیده روضه به بازار شام واویلا            تـمام مـرثـیـه در یک کـلام واویلا

شـدند پـرده‌نـشـیـنـان آیـۀ تـطـهـیـر            شکـنجـه در مـلأ بـار عـام واویـلا


ز کـوچه‌ها همه بوی شراب می‌آید            رسـیـده قـافـلـه در ازدحـام واویـلا

در ازدحام نظرها، سلاله‌های علی            اسیـر و خـسته و بی‌احـترام واویلا

به کوچه‌های یهودی خبر رسانده کسی            رسـیــده مـرحـلـۀ انـتــقــام واویـلا

مقابل دل زینب چگونه می‌شکـنـند            به سـنگ کـیـنه جـبـین امام واویلا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و اغراق بی مورد حذف شد

به هر اشارۀ سنگی سری زمین می‌خورد            سـری به نـیـزه نـدارد دوام واویلا

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

فــتـنـه و بـیـداد و بـلا بـود شـام            سخت‌تر از کرب و بلا بود شام
شـام بـلا تـیــره‌تـر از شــام بـود            آل عــلــی در مــلأ عـــام بـــود


قـــافــلــه تــا وارد دروازه شــد            داغ جگـر سـوخـتـگـان تازه شد
خـلـق به دور اسـرا صف زدنـد            کوچه به کوچه همگی کف زدند
ساز و نی و نغـمه و آهـنگ بود            دسـتـه گـل سنـگـدلان سنگ بود
خـنـده بـه رأس شـهـدا مـی‌زدنـد            طـعـنه به نـامـوس خـدا می‌زدند
سنگ دل روسـیهی جارچی‌ست            جار زند این سر یک خارجی‌ست
شهـر پـر از جــلـوۀ قــرآن شـده            سـنـگ نـثـار سـرِ مهــمـان شـده
سـکـیـنـه و فـاطـمـه را می‌زدند            فـاش بـگـویـم، هـمه را می‌زدند
مـاه سـر نـیــزه پــدیــدار بــود؟            یـا سـر عـبــاس عــلـمـدار بـود؟
هـیـچ شـنـیـدیـد کـه از گَـرد راه            پـرده کـشـد بـاد به رخسار مـاه؟
سنگ بر آن قرص قمر می‌زدند            بر دل اخـتـران شـرر مـی‌زدنـد
دیــدۀ اطــفــال بـه سـیــمــای او            چــشـم سـکـیـنـه شـده سـقـای او
دوخته چشم از سر نی بر حسین            اشك فشان، غرق شده در حسین
مـانـده سر نـیـزه به حال سجـود            مهر جبـینش شده محو از عمود
دیـدۀ اکــبــر سـر نـی نـیــم بـاز            بـر لـب او مــانــده اذان نــمــاز
رأس امـــام شـــهـــدا روى نــی            کرده چهـل مرحله معـراج، طی
هیچ شـنـیـدید که در موج خـون            صورت خورشید شود لاله گون؟
مـاه، خـجـل از رخ نــورانـیـش            سـنگ، زده بوسه به پـیـشانـیـش
چون تن پاکش که ز زین اوفتاد            سـر ز سـر نـی بـه زمین اوفتاد
وای نـدانـم کـه چـه تـقـدیـر بـود            دست خدا در غل و زنجـیر بود
وای مـن و وای مـن و وای مـن            هـلـهـلــه و گــریـۀ مــولای مـن
چنگ و دف و دیدۀ گریان کجا؟            بــزم مـی و آیــۀ قــرآن کــجــا؟
ایـن ســخـن سـیـد اهـل ولاسـت            شام بلا سخـت‌تر از کـربـلاست

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

هلالِ مـاه بودن با تو و قـدِّ کـمان با من            برای حفظ این پرچم امیر عشق جان با من

تلاوت کن قیامت را که منبرها به پا خیزند            بخوان یَحیای من آیات را تفسیر آن با من


تو سایه‌سار زینب باش حتی بر روی نیزه            حـسینی کردن آزادگان این جهـان با من

قسم بر آن محاسن که خضابش کرده خاک و خون            بدان بر خاک تیره بُردن این دودمان با من

اگر چه آیـه هایت را صدای هلهـله بُرده            میان لشگر سرمست‌ها، صد دل فغان با من

اگر از نیزه افـتادی بیا فـوراً در آغوشم            بیا تو، تازیانه خوردن از دست سنان با من

حریف اشک‌ها و بی‌قراریَش نخواهم شد            رقیه با تو، دلداریِ جمع دخـتران با من

تو هر کس را که می‌خواهی شفاعت کن ولی بگذار            شکایت کردن از خولی و شمر و خیزران با من

: امتیاز

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای گل نرگس چرا همپای آهت غربت است            گریه کن لازم نداری؟ روضه‌هایت خلوت است

چشم ما کرده هوس یکبار خون گریه کند            روزی این چشم بی‌توفیق، اشک حسرت است


یک حسین از تو رسید و عالمی آشفته شد            بین روضه، بودن صاحب نفس‌ها نعمت است

نـاله‌ات ما را عـزادار سر بر نیـزه کرد            هرکجا که روضه داری اشک ما هم دعوت است

گوشۀ تنهایی‌ام دق می‌کنم، کی می‌رسی؟            اشتیاق وصل از شیرینی هم صحبت است

سائل اشکـم، رفـیـق گـریه‌های بی‌کـسی            بچه‌های فـاطمه الطافـشان بی‌مـنت است

خرج روضه می‌شویم و منصب ما نوکری ست            روضه خوانی نعمت است و گریه کردن خدمت است

در نماز خویش هرشب روضه داری می‌کنم            می‌کشد تسبیح آه و روضه خوانم تربت است

غصۀ عـریانی جد غـریبت روی خـاک            مـایـۀ آه تـمـام خـانـدان عـصـمـت اسـت

سیـنه‌ام بر زیر پا افـتادنش را گریه کرد            تنگی پـیـراهـنم پیـراهـنش را گریه کرد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می‌روی نیـزه نشـینم کمی آهـسته برو            تا تو را سیـر ببـیـنم کمی آهـسته بـرو

از رد بوسۀ من نـیـزه نـشین‌ت کردند            اسب‌ها رد شده و نقـش زمینت کردند


از سر نی به من و قافله احسان کردی            صورتت را سپر سنگ نوازان کردی

من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم            لحظه‌ای نیست که چشم از سر تو بردارم

همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی            روی نی دور سر قافـله می‌چـرخـیدی

من و یک قافله کودک، همه سیلی خورده            خـواهـرت آینـۀ توست، اگر پـژمـرده

جان نمانده‌ست حسینم به تنم اما حیف            تا حـد مـرگ سـپر شد بـدنـم اما حیف

صورت کودک تو سوخت، خجالت زده‌ام            ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده‌ام

خنده‌ای مست به دنبال عذاب آمده است            باز هم حرمله با کاسه‌ای آب آمده است

گله‌ای نیست از این زخم از این تنهایی            ما ندیـدیـم در این مرحـله جز زیـبایی

: امتیاز

مدح و مناجات شب جمعه ای با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سعید پاشازاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

فرقی ندارد که جـهـنـم یا بـهـشـت است            هرجا که می‌گویم حسین آن‌جا بهشت است

هر روز از این روضه به آن روضه دویده            حق دارد آن‌که گفته این دنیا بهشت است


چشمی که از داغـت نـمـی‌بـارد جـهـنـم            چشمی که از داغت شود دریا بهشت است

شش‌گوشه را از شش‌جهت دیدیم و گفتیم            از هر جهت این کعـبۀ زیبا بهشت است

بــالا و پــائــیــنــی نـــدارد خــانــۀ تــو            بالای سر فردوس و پایین پا بهشت است

با جبر ما را عـاشـق خـود کن که فـردا            در اختیـار حـضرت زهـرا بهشت است

گفتند زهرا زائـر شب‌های جـمـعه است            گفتیم زیـر پـای مـادرهـا بـهـشـت اسـت

خیمه به خیمه سوخت دست و پای طفلان            در آتشی که شعـله‌هایش تا بهـشت است

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا، زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حسین صیامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آمد دوباره رو به روی من سرت حسین            قـربان زخـم‌های روی حنجرت حسین

از غــارت خــیــام نـگـفـتـم بــرای تـو            شـاید بـگـویم و نـشـود بـاورت حـسین


از عـلقـمه به بعـد نـخـوابـیـده‌ام هـنوز            افتاده دست من عـلم لـشکـرت حـسـین

او تـشـنه شـنـیدن و تو گـرم خـوانـدنی            قرآن بـخـوان برای دل مادرت حسـین

از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام            سنگ تو را به سینه زده خواهرت حسین

از روی نی سکینه خود را خطاب کن            چیزی نمانده جان بدهد دخترت حسین

پیـغـام تو به گوش جهـان می‌رسـد بلی            بانگی رساست حنجره اصغرت حسین

حالا زمان گـذشـتـه ولی مـوج می‌زنـد            بر دوش عاشـقان عـلم لشکـرت حسین

سیـنه به سـینه داغ تو را ارث بـرده‌ایم            زانـو به زانـوئـیـم پی مـنـبـرت حـسین

بــا جــیـفـهٔ دو روزهٔ دنــیــا و آخــرت            مرگا اگر مـعـامله کـردم سـرت حسین

گفتم «سر» آن سری که به نیزه سوار شد            اما نگفـتم اینکه چه شد پیکـرت حسین

ما زنـده‌ایم و روضهٔ گودال خـوانده‌اند            ما را ببخش جان علی اصغرت حسین

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا، زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : چهارپاره

چه‌کنم این‌قـدر احسان و محبت را باز            تابه‌کی شکر کنم این‌همه نعمت را باز
رزق‌من تربت اصل تو نگردید حسین            می‌کـشم منّت جـاروکـش هیئت را باز


من اگر گـریه به غـم‌های تو آقا نـکـنم            خویش را در دل زهرا به‌خدا جا نکنم
پـدرم خـادم ‌تـو، مـادر‌ مـن خـادمـه‌ات            ناخـلـف باشـم اگر نـوکـریت را نـکـنم

دلم از روز ازل تنگ تو بوده‌است حسین            به لبم ذکر تو، آهنگ تو بوده‌است حسین
در صف سینه‌زنان این‌همه سال از عمرم            آن چه بر سینه زدم سنگ تو بوده‌است حسین

ای کـه در آیـنــۀ جــام بــلا رب دیــده            خـمـره‌ای از شـرر و داغ لـبـالـب دیده
دیـده‌ای تـو تـن صـد ‌پــارۀ اکـبــر امـا            کس ندیده‌است به‌خود آنچه که زینب دیده

پـای ‌نی دیـدن حـال سـر تو پـیرم کرد            روی‌نی، وضعیت حـنجر تو پیرم کرد
در مسیری که سرت را همه با سنگ زدند            پـیـری زودرس دخـتـر تـو پـیـرم کرد

تو شـرار دل افـروخـتـه را می‌فـهـمـی            چون خودت سوخته‌ای، سوخته را می‌فهمی
ای‌که نی پیرهنت را به تنت دوخته است            به تـنـم پـیـرهـن دوخـتـه را می‌فـهـمی

: امتیاز

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام در راه شام

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

غم دل بر زبان جاری اگر سازم زبان سوزد            وگر بیرون نریزم آتش دل، استخوان سوزد

اگر آتش ببیند آب کم‌کم می‌شود خاموش            ولی همواره چشمم گرید و دل، همچنان سوزد


اگر از سینه‌ام آهی نمی‌آرم برون زانروست            که می‌ترسم که از یک شعلۀ آهم جهان سوزد

به راه شـام زیـر سایـۀ رأس پـدر هـستم            ولی دل بر تن در آفـتاب سایـبان سـوزد

خدایا قاتل شیرخوارۀ ما را فزون‌تر سوز            که تا محشر ز داغ او دل ما خاندان سوزد

تو ای دشمن به نزد من به عمه کم جسارت کن            که از این غم چسان گویم وجود من چسان سوزد

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خدایا قاتل شش‌ماهۀ ما را فزون‌تر سوز            که تا محشر ز داغ او دل ما خاندان سوزد

مدح و مناجات با امام زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : حمیدرضا برقعی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای زینت تـسبـیح و دعا زمزمه‌هایت            در حـیـرتم آخـر بـنـویـسم چه بـرایت

اعجاز کلام تو مزامـیر صحیفه است            جوشیده زبور از دل قـرآن به دعایت


در پرده عشاق تو یک گوشه نشسته است            صد حنجره داوود در آغوش صدایت

از بس که ملک دور وبرت پر زده گشته است            پیـراهن افـلاک پُـر از عـطر عـبایت

تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران            باشـد حـجـرالاسـود الـکـن به ثـنـایت

من کـمتر از آنـم که به پای تو بیـفـتم            عـالـم شـده سـجـاده افـتـاده بـه پـایـت

: امتیاز